اگر فعالیتهای منحصر به فرد سرلشگر شهید قاسم سلیمانی به عنوان یک سرمایه اجتماعی نبود در خوشبینانهترین حالت برای برتری در برابر تجاوزهای تروریستی و تامین امنیت ملی باید معادل ۱۶ سال درآمد کل کشور (تولید ناخالص داخلی) خرج میکردیم!
گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو- سینا احدیان؛ این جملهی وزیر خارجه آمریکا است: «ایران از سال ۲۰۱۲ در خاورمیانه ۱۶ میلیارد دلار برای بقای اسد در سوریه و حمایت از نیروهای نیابتی خود در عراق، لبنان، فلسطین و یمن هزینه کرده است.»
امروز کمتر کسی است که نداند ایران در یک نقطهی ویژه در جهان قرار دارد که علاوه بر منابع معدنی و انرژی، در شاه راه ارتباطی سه قاره قرار گرفته است. موقعیت ژئوپلیتیک ایران علی رغم مزیتهای بالقوه به نقطهی تحولات بین المللی تبدیل شده است؛ به طوری که بجز منابع کمیاب و نفت و گاز، مرکز منازعات و مناقشات سیاسی و نظامی شناخته میشود و در نظم نوین جهانی برای قدرتهای غرب و شرق اهمیت بسیار بالایی دارد.
بعد از حملهی آمریکا به افغنستان و عراق سردمداران کاخ سفید از جمله حزب دموکرات به این نتیجه رسید که حملهی نظامی مستقیم به لحاظ هزینههای اقتصادی و تلفات جانی سربازانش گران تمام میشود و بهتر است سیاست دیگری را اتخاذ کنند.
در جریان لشکرکشی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ بیش از یک میلیون عراقی کشته شدند. از طرفی به ادعای آمار خودشان که قطعا بیشتر از این است قریب به ۴۵۰۰ نظامی ارتش آمریکا نیز کشته و بیش از ۳۲۰۰۰ هزار نفر زخمی شدند.
ایران که خود را در مقابل ارتشهای تروریستی حاضر در خاورمیانه نظیر داعش و جبهه النصره در خطر میدید و باید علاوه بر بازگرداندن نسبی امنیت به منطقه که لازمهی تجارت با سایر کشورها و برای جلوگیری از نزدیک شدن داعش به مرزها و خاک خود و استمرار امنیت پایدار داخلی اقدام میکرد. البته این تدافع ضروری هزینه هم دارد.
به گفتهی ترامپ ایالات متحده طی بیست سال اخیر در منطقهی خاورمیانه ۸ هزار میلیارد دلار هزینهی نظامی کرده است.
(در مقاطعی ۷ هزار میلیارد ذکر کرد) این مبلغ تنها بودجهای است که آمریکا مشخصا در منطقه هزینه کرده و در یک نمونهی دیگر به گفته حمد بن جاسم؛ نخست وزیر سابق قطر در یک مصاحبه تلویزیونی اعلام کرد که سه کشور ترکیه، عربستان و قطر بیش از ۱۳۷ میلیارد دلار برای براندازی دولت سوریه هزینه کرده است که اگر امثال این عدد را هم به هزینههای منطقهای آمریکا اضافه کنیم، عدد از این هم نجومیتر خواهد شد.
از سوی دیگر مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا در توئیتی عنوان کرده بود که ایران از سال ۲۰۱۲ برای حمایت از کشورهای منطقه ۱۶ میلیارد دلار هزینه کرده است. گرچه بزرگی این عدد هم جای ابهام و تامل دارد، اما اگر تلویحا آن را بپذیریم مقایسهی هزینهی ۸۰۰۰ میلیاردی آمریکا برای جنگ افروزی در منطقه آن هم با فاصله بیش از ۱۰ هزار کیلومتر دور از سرزمینش با ۱۶ میلیارد دلار هزینهی ایران در کشورهای هم مرز خود و البته نتیجهی نهایی این هزینهها به خوبی نشان میدهد چرا آمریکاییها به این اندازه از ایران، مقاومت و امثال سلیمانیها ناراحت و نسبت به آینده و از دست دادن منافع خود نگران هستند.
همچنین طبق آمار مؤسسه تحقیقات دفاعی و نظامی استکهلم سوئد دولت آمریکا با هزینه ۶۴۹ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ بیشترین هزینه نظامی یعنی ۳۶ درصد مجموع هزینههای نظامی جهان را داشته است.
برای اینکه بدانیم این ارقام چقدر بزرگ است این را در نظر بگیرید که کل بودجهی نظامی و امنیتی ایران (که بخش بزرگی از آن صرف حقوق پرسنل میشود) بر اساس بالاترین برآوردهای مؤسسات مطالعاتی-امنیتی بینالمللی ۱۳ میلیارد دلار در سال است. در خوشبینانهترین حالت یک چهارم این رقم به سپاه پاسداران به عنوان بخشی از نیروهای مسلح ایران تعلق میگیرد که ۳ میلیارد و ۲۵۰ میلیون دلار میشود.
البته طبق سند بودجه، کل بودجه دفاعی کشور در سال ۹۸ حدود ۷۰ هزار میلیارد تومان یا معادل ۱۷ درصد بودجه عمومی بوده است. از این ۷۰ هزار میلیارد تومان که با احتساب دلار ۱۲ هزار تومانی حدود ۶ میلیارد دلار میشود تنها ۱۵ هزار میلیارد تومان آن یعنی معادل ۱ میلیارد و ۲۵۰ میلیون دلار بودجه کل سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی در سال ۹۸ است.
از کل بودجهی سپاه پاسداران اگر دست بالا هم در نظر بگیریم ۵۰۰ میلیون دلار به شاخهی برون مرزی سپاه یعنی نیروی قدس تعلق میگیرد که اگر این عدد را به طور میانگین در همین بیست سال جنگ افروزی آمریکا و متولد شدن گروهکهای تکفیری تروریستی در منطقه ضرب نماییم مشخص میشود به طور کلی ایران برای دفاع و حفظ امنیت خود در منطقه ۱۰ میلیارد دلار هزینه کرده است!
در مقابل بیشترین فعالیت نظامی آمریکا منحصر به بخش برون مرزی بویژه منطقهی خاورمیانه میشود و در دو دههی اخیر برای رسیدن به اهدافش ۸ هزار میلیارد دلار هزینه کرده است که اگر با هزینهی ۱۰ میلیارد دلاری ایران مقایسه کنیم ۸۰۰ برابر است! به عبارت دیگر آمریکا در کمتر از بیست سال گذشته حدودا به اندازهی ۱۶ سال کل درآمدهای نفتی و غیر نفتی ایران (میانگین تولید ناخالص داخلی ایران در دو دهه اخیر که به طور میانگین و دست بالا سالانه ۵۰۰ میلیارد دلار در نظر گرفته شده است) برای رسیدن به مقاصدش در غرب آسیا هزینه کرده است.
با این حال، اما به گفتهی خود غربیها نتیجهای که از این تقابل و جنگ تمام عیار نابرابر و نیابتی در منطقهی غرب آسیا بین ایران و آمریکا بدست آمد شکست سیاستها و اهداف آمریکا و همپیمانانش بود که بزرگترین آن را میتوان نابودی دولت خود خوانده و آمریکایی داعش و بازگشتن امنیت نسبی به کشورهای عراق و سوریه برخلاف خواست غربیها و نفوذ بسیار بالای سیاسی و امنیتی ایران در منطقه دانست که امروز منجر به شروع روند اخراج نظامیان آمریکایی از منطقه شده است.
نشریه آمریکایی فارنپالیسی که بهصورت تخصصی در زمینه سیاست خارجی فعالیت میکند، ۳ ماه پیش در مقالهای نوشت؛ «ایران در جنگ بر سر تعیین آینده منطقه خاورمیانه (غرب آسیا) پیروز شده است.»
فارنپالیسی اضافه میکند: «در یک دهه و نیم گذشته، جنگهای راهاندازی شده از سوی واشنگتن و متحدانش علیه جبهه تحت رهبری ایران همه ناموفق از آب درآمدهاند. حزبالله، در سال ۲۰۰۶ اسرائیل را به بنبستی خونین کشاند. نفوذ ایران در عراق تثبیت شده است. ایران و متحدانش در جنگ سوریه پیروز شدهاند. علاوهبر این، کارزار فشار حداکثری دولت ترامپ نتوانسته است ایران را به زانو درآورد.»
یا در نمونهی دیگر بروس ریدل؛ تحلیلگر اندیشکدهی بروکینگز در یکی از سر مقالههای خود اذعان میکند: « آمریکا با سرنگونی صدام عراق را در یک سینی نقرهای به ایران پیشکش کرد و ضمینهی توسعه نفوذ ایران در منطقه را فراهم کرد.»؛ بنابراین باید توجه کرد که اگر فعالیتهای منحصر به فرد سپاه قدس و فرمانده نخبه و مبتکر آن سرلشگر شهید قاسم سلیمانی به عنوان یک سرمایه اجتماعی و نمادین عظیم نبود در خوشبینانهترین حالت برای برتری در برابر تجاوزهای تروریستی و تامین امنیت ملی باید بیش از ۸۰۰ برابر هزینههای دفاعی نظامی کشور یا معادل ۱۶ سال درآمد کل کشور (تولید ناخالص داخلی) خرج میکردیم!
علاوه بر اینها فعالیتهای سپهبد قاسم سلیمانی بویژه تلاشهای دیپلماتیک وی زمینه ساز موقعیتهای زیادی برای کسب منافع اقتصادی ایران و تقویت اقتصاد محور مقاومت در منطقه شده است که در گزارش بعدی به آن پرداخته خواهد شد.